قندکم امروز صدای قلب کوچولو و مهربونت رو برای اولین بار شنیدیم !!!
عزیزکم امروز با بابا ایمان مهربون رفتیم پیش آقای دکتر صدای قلب کوچولوت و شنیدیم
مامانی نمیدونی چقد بابایی خوش حال شده بود از خوش حالی و کنجکاوی چشماش برق میزد
مامان خوشگلم ،همش از دکتر سؤال میپرسید دکتر هم تصویرو بزرگتر کرد و برد نزدیکتر
که بابایی مهربون بهتر ببینه ،البته خیلی واضح نمیشد شنید ولی یه چیزای مبهمی میشنیدیم،
،آهان راستی یه چیزه مهمتر عزیزم بد نیست که توهم اینو بدونی که دکتر میگفت که امکانش بوده که
دو قلو باشین مامان خوشگلم یعنی میخواستین که دوقلو باشین که دیگه قسمت نبوده
و تو از اون یکی که نمیدونم خواهری بوده یا داداشی زرنگ تر و زبل تر بودی مامانی
ماشالله الهی من قربونت برم که بابایی میگه به خودش رفتی و زبرو زرنگی ماشالله
مامانم ایشالله که همیشه سلامت باشی و زرنگ و باهوش حالا ایشالله وقتی که
بزرگ شدی خودت همه اینهارو خوب متوجه میشی الان نمیشه که کامل برات توضیح بدم
،به هر حال مهم اینه که خدا رو شکر تو هستی و سلامت و من و بابا ایمان مهربون
خیلی از وجودت خوش حالیم و خدای بزرگ و شکر میکنیم
،الهی من قربون اون صدای قشنگه قلب کوچولوت برم که ایشالله
هزاران سال به شادی بطپه قشنگترینم من و بابا جون مهربون
عاشقتیم و برای سلامتیت شبانه روز دعا میکنیم عسلم.