اولین ابراز موجودیت تو دل مامان!!!
اولین ابراز موجودیت تو دل مامان!!! قندعسل ناز نازیم،دیروز نزدیک های ساعت 12 ظهر بود که مامان نیوشا خوابه خواب بود
،یک دفه تو اوج خواب احساس کردم که توی دلم یه چیزی ضربه محکم زد
،از
،یک دفه تو اوج خواب احساس کردم که توی دلم یه چیزی ضربه محکم زد،از خواب پریدم با ترس نشستم شوک شده بودم،بابا ایمان و از خواب بیدار کردم و بهش گفتم که فکر کنم آدریان یه لگد زد به دلم،
آدریان من تکون خورد تو دل مامانش
،وای نمیدونی مامانی بابا ایمان مهربون اونقدر خوشحال شد که دیگه از خوشحالی خوابش نبرد همش باهات حرف زد و قربون صدقه ات رفت
،اولش خیلی ترسیدم چون واقعا حس خیلی جدید و عجیبی بود پسره مامان،ولی بعدش کلی خوشحال
شدم و قند تو دلم آب شد آقا پسری،از دیروز تا حالا هم همش یه ضربه های کوچولویی مثل تق تق زدن و تلنگر های کوچولو احساس میکنم یا اینکه تو دلم مثل یه ماهی کوچولو خوشگل شنا میکنی و از اینور به اونور مثل موج آب حرکت میکنی پسمله مامان،ایشالله که پسر خوشگل مامان همیشه سلامت باشه،آقا پسملی قول بده که همش تو دل مامانی تکون بخوری که مامان بیشتر احساست کنه و یه عالمه تو دلش قند آب بشه از خوشحالی،قول مردونه باشه پسمله مامان
